درباره ي ما

هامين نازنيم،عزيزترينم من و بابايي شهريور سال ١٣٨٦ پيوند آسمونيمون روجشن گرفتيم و آذر ماه ١٣٩١متوجه شديم كه خداي خوبمون لطفش رو در حق ما تمام كرده و يه فرشته توراه داريم.آره پسركم ازاون روز بود كه شما شدي همه ي دنياي ما.روزي كه اين مطلب رو بخوني حتما خودت متوجه شدي كه اغراق نمي كنم و همه ي زندگي ما هستي.خلاصه نه ماه با تمام شيريني ها و استرس هاش گذشت.قراربود كه شما هفته ي اول مرداد به دنيا بيايي اما چون دكتر يه سفر مهم براش پيش اومدروز١٣٩٢/٠٤/٢٣ كه براي چكاب رفته بوديم در ميان بهت و ناباوري ما گفت كه شما روز بعد به دنيا خواهي اومد.هم خوشحال بوديم هم يه كم استرس داشتيم كه نكنه هنوز زود باشه و شما كامل رشد نكرده باشي امااز اونجا كه خدا خودش هميشه همراهمون بوده موقع به دنيا اومدنت فهميديم كه بند ناف دورگردنت پيچيده بوده.خداي خوبم هزار هزار بار ازت ممنونيم كه هميشه هوامون رو داري.نازنينم خاطرات به دنيا اومدنت رو در پست بعدي برات مينويسم.دوسسسست دارم نفسم.... پ.ن:جاداره در همين جا از زحمات دكتر علوي هم تشكر ويژه كنم چون ما از ماه اول تا نهم را تحت نظر ايشون بوديم اماچون ايشون هم به مسافرت رفتند ادامه ي زحماتمان بردوش دكتر وهاب زاده بود...