پسرك دورقمي من...
گل پسرمامان سلام،ماهگردهاي تولدت دورقمي شد عشقم.مباركت باشه ان شاءالله ١٠٠٠ ساله بشي عزيزكم.نمي دونم ماماني خوشحال باشم يا ناراحت.خوشحال ازاينكه نفسم روز به روز داره بزرگتر ميشه و آقا تر و ناراحت از اينكه اين روزهاي قشنگ مثل برق و باد دارن ميگذرن.انگار همين ديروز بود كه ١٠روزت بود.اميدوارم كه روزهامون به خوشي و سلامتي بگذره.اما برات بگم از اتفاقات ماهي كه گذشت.توي اين ماه من و شما شديدا سرما خورديم و مجبور شديم بازهم مزاحم ماماني بشيم تا كمي بهتر بشيم.نمي دوني مامان جون انقدر بد سرفه ميكردي كه با هر سرفه ات دلم ميخواست بميرم،خوب خداروشكرالان بهتري.يكي ديگه ازاتفاقات مهم اين ماه اولين سفر شمابه شمال كشور و درياي خزر بوداون هم به همراه مانا جون اينا.خيلي خوش گذشت ،البته ناگفته نماند كه خاله جون و مانايي كلي تو نگهداري شما بهم كمك كردن مرسي...البته عكسهاش رو به زودي در ادامه ي همين پست برات ميذارم.همچنان دوست داري از همه جا بگيري و وايستي و بيشتر ازهمه هم دوست داري كه ازيقه من بچسبي وبلند شي وبيايي تو بغلم پسر بغلي من .همچنان سينه خيز ميري و به كل خونه سرك ميكشي و من هم به دنبالت.راستي عزيزم سومين مرواريد قشنگت هم ٩٣/٠٢/٢٥ جوانه زد.مباركت باشه شيرين پسرم.ان شاء الله كه هميشه سالم و تندرست باشي.اين هم شرح مختصري از ماه دهم.دوسسسسستتتتتت دارم بي نهايت.
عشق مامان
نفس مامان به همراه مانای گلم که کلی مراقب هامین بود
یک صبح بهاری لب دریا
وپس از کلی شیطنت یک خواب شیرین دریایی..